HelenaHelena، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

نفس من

دخترم داره بزرگ می شه

سلام به همه دوستای خوب من و هلنا جون: مامانی دیروز واسه اولین بار از ته دل خندیدی چه لحظه قشنگی بود  زل زده بودی تو چشمای منو بابایی  می خندیدی.تازه  نازم ٢ تا کلمه هم حرف میزنی. وقتی شیر می خوای با گریه می گی:ایمه به مامانی می گی:ما وای هلنا جونم دیروز کلی با هم درد و دل کردیم..از خدا می خواستم  که به من یه دختر بده تا وقتی که بابایی نیست دیگه تنها نباشم.خدا چه زود دعای منو مستجاب کرد.هنوزم باورم نمیشه که تورو دارم.کاشکی بتونیم پدر و مادر خوبی برات باشیم دختر خوبم. ...
29 مرداد 1390

لباس جدید

مامانی دیروز رفتیم تیراژه این لباسو برات خریدیم ماشاله چقدر عسل شدی شدی. ...
29 مرداد 1390

عذر خواهی

سلام    اول از همه یه عذر خواهی از همه دوستای عزیزم می کنم .راستش هیچ وقت فکر نمی کردم انقدر وقتم  پر بشه که حتی نتونم به وبلاگم سر بزنم . تو این مدتی که هلنای عزیزم اومده خونه حسابی سرگرمم کرده.خدارو شکر حالش خوبه و حسابی هم شیطونه و کلی هم گریه می کنه. از این به بعد سعی می کنم زود به زود  به روز بشم.  
9 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس من می باشد